استیکر دیواری، ایده ای برای خلق یک کسب و کار خانوادگی
شاید مشتریان قدیمی و وفدار ما، تا حدی داستان دکوروم را بدانند. داستان تلاش و همدلی
سال 1390، من تازه ازدواج کرده بودم و از شهر خودم در گیلان به مشهد آمده بودم. برای اولین بار بود که از خانواده دور میشدم.
با اینکه میخواستم قوی باشم، اما احساس تنهایی و غربت داشتم.
در اون زمان، همسرم مدیر یک شرکت تولیدی بود و معمولا صبح ها به شرکت میرفت و عصر برمیگشت. همیشه و از همون ابتدا، میگفت دوست داره کسب و کار خودش را داشته باشه. اما ایده خاصی نداشتیم.
ابتدای زندگی مون، در منزلمون مهمانی های نسبتا زیادی برگزار میشد و دوست و فامیل به دیدنمون می آمدند و معمولا دیدن منزل نو عروس برای مردم جالبه.
باید بهتون بگم که ایده تولد دکورووم از میان همین میهمانی ها به ذهنمون رسید.
خواهرم که اون موقع در تهران زندگی میکرد، با متریال جدیدی به نام استیکر دیواری ( برچسب دیواری ) آشنا شده بود و یک طرح بسیار زیبای استیکر دیواری، برای ما و خونه جدیدمون هدیه گرفته بود.
موقع چیدن جهیزیه، استیکر دیواری را به همسرم نشون دادم و سپس اون برچسب دیواری را با دقت زیادی باهم روی دیوار پشت تلوزیون نصب کردیم.
کنجکاوی و پرس و جوی مهمانها در مورد استیکر دیواری که در منزلمون نصب کرده بودیم، این فکر را در سرمون ایجاد کرد که شاید چیزی که به عنوان کسب و کار خودمون دنبالش بودیم، همین باشه.
در ابتدا، با شرکتی که اون استیکر دیواری زیبا را ازشون خریده بودیم تماس گرفتیم و ازشون خواستیم نمایندگیشون را در مشهد به ما بدهند و خوشبختانه، اونها هم موافقت کردند و البته شرایط سختی هم برامون در نظر نگرفتند. در مقابل به عنوان شرکت مادر، حمایت چندانی هم از ما نمیکردند. در ادامه توضیح میدم چرا این حرف را گفتم. چون یک درس بزرگ برای ما داشت و مسیر دکوروم را تغییر داد.
خلاصه اینکه ما با شوق و امید فراوان، به سرعت به دنبال دفتر کار گشتیم و بالاخره یک دفتر کار اشتراکی که فضای نسبتا بزرگی هم داشت و البته متعلق به یک مجموعه دکوراسیون داخلی بود، را اجاره کردیم و میز و صندلی و لوازم اداری مورد نیاز را تهیه کردیم و مشغول شدیم.
در ابتدا، چون مشهد را خوب نمیشناختم، هر روز با کاتالوگ محصولات راه می افتادم و طبق برنامه منطقه های مختلف شهر را به ترتیب میگشتم و به دبستانها و مهدهای کودک سر میزدم و کارها را بهشون ارائه میدادم.
همین کار باعث شد تا هم بخش زیادی از شهر را یاد بگیرم و هم کلی مشتری پیدا کنم که باعث شد حسابی انگیزه پیدا کنیم.
برای منی که از خوانواده دور شده بودم و به شهر جدیدی پا گذاشته بودم، فعالیت در این کار باعث شد تا خیلی زود با شهر و مردم خو بگیرم و دوری از خانواده زیاد اذیتم نکنه.
زمستان 1390، وقتی داشتیم در شو روم یک فروشگاه بزرگ تخت و کمد و کابینت، استیکر دیواری اجرا میکردیم، متوجه شدیم که شرکت تولیدی که این تختها و کابینتها را تولید میکنند، قصد دارند در نمایشگاه بین المللی مشهد شرکت کنند.
ازشون اجازه گرفتیم تا یک استند کوچک در کنار غرفه شان داشته باشیم و محصولاتمان را به مشتریان معرفی کنیم و در عوض تمام استیکرها را در فروشگاهشان به رایگان اجرا کنیم. اما خوب، معمولا در مشهد مردم حاضر به چنین کاری نمیشوند و این خواسته ما را قبول نکردند.
همسرم هم گفت برای سال آینده، در همین نمایشگاه به صورت مستقل شرکت خواهیم کرد.
زمستان سال 1391، دکوروم آماده میشد تا در نمایشگاه لوستر و روشنایی، مبلمان و دکوراسیون داخلی حضور پیدا کنه.
چون اولین تجربه ما در حضور در نمایشگاه بود، هم کلی ذوق داشتیم و هم کلی نگرانی. هزینه اجاره غرفه و غرفه آرایی هم کم نبود و ما هنوز در ابتدای راه بودیم. با شرکتی که ازشون نمایندگی گرفته بودیم، تماس گرفتیم و بهشون اطلاع دادیم که قراره در نمایشگاه شرکت کنیم. اونها هم خیلی استقبال کردند و ما منتظر بودیم تا برامون تعدادی جنس به عنوان نمونه کار ارسال کنند. اما در کمال تعجب، تمام اقلامی که به عنوان نمونه کار ارسال کردند را به انضمام کاتالوگها، برامون فاکتور کردند.
خوب، این هزینه هم روی کلی هزینه دیگه برای شرکت در نمایشگاه
با توجه به زمان محدود، عصرها که همسرم از شرکت برمیگشت، راهی محل غرفه میشدیم تا دیوارها، پارتیشنها و دکور غرفه را تکمیل کنیم. در این بین 2 دونفر از همکاران همسرم هم خیلی به ما لطف داشتند و کمک کردند. شبها تا نیمه شب مشغول کار برای تکمیل غرفه بودیم.
اون سال، در مشهد زمستان خیلی سردی بود و به خاطر صرفه جویی درمصرف انرژی، در زمانی که ما مشغول غرفه آرایی بودیم، از سیستم گرمایش خبری نبود و ما مجبور بودیم در سرمای شدید شبهای زمستان کار کنیم تا برای افتتاحیه آماده شویم.
در حال غرفه آرایی
نمایشگاه سال 1391، با استقبالی بسیار فراتر از تصور ما به پایان رسید و تا شهریور ماه 1392، هنوز مشتریانی از بروشورهای پخش شده در نمایشگاه به محل دفتر ما مراجعه میکردند.
همین استقبال باعث شد تا سال بعد هم در نمایشگاه شرکت کنیم و دومین سال پیاپی، یکی از پر بازدیدترین غرفه های سالن شدیم. طوری که بسیاری از همکاران کنجکاو شده بودند که علت استقبال زیاد از غرفه DecoRoom را بدانند.
اما همانطور که گفتم، عدم حمایت شرکتی که نمایندگی اش را به ما داده بود، باعث شد تا به فکر استقلال در کار بیفتیم. دلیل این کار هم داستانی دارد که برای صاحبان کسب و کار، شنیدنی است.
در نمایشگاه سال 1392، سفارشهای زیادی از مشتریان گرفتیم و سفارشها را به شرکت مادر ارجاع میدادیم و معمولا یک هفته بعد توسط باربری برایمان ارسال میشد و ما هم به ترتیب تحویل مشتری ها میدادیم.
اما در میان سفارشات، یک سفارش بود که متاسفانه شرکت متقبل نشد و گفت این طرح را تولید نمیکنیم. در حالیکه طرح در کاتالوگ ارسالی توسط شرکت، موجود بود و کد کالا داشت و ما هم طبق همان کاتالوگ از مشتری سفارش گرفته بودیم و مبلغی هم به عنوان بیعانه دریافت کرده بودیم.
وقتی همسرم متوجه شد که شرکت حاضر به تولید سفارش نیست، گفت من خودم سفارش را به هر قیمتی که باشد تولید میکنم ولی مشتری را دست خالی و ناامید برنمیگردانم.
و همین ماجرا شروع فصلی تازه در مسیر کاری استیکرهای دیواری دکورووم شد.
طرح درختی که شرکت از تولیدش طفره رفت و خودمان به عنوان اولین کار، تولید کردیم.
برای تولید این طرح، هیچ نمیدانستیم که باید چه کنیم. نه طراحی میدانستیم و نه مواد اولیه و ابزار تولید را میشناختیم. اما همین ماجرا باعث شد تا همسرم وارد گود شود و هم خودش طراحی را فرابگیرد و هم به یکی دو نفر جوان خوش ذوق و باانگیزه طراحی را آموزش دهد . جوانانی که مدتی یا ما همکاری داشتند و از وجودشون بهره مند شدیم و امروز جزو بهترین دوستان ما هستند.
یادم هست سفارش درخت را به مبلغ 80 هزار تومان فروخته بودیم، در حالیکه مجموع هزینه طراحی و تولید آن مبلغی حدود 230 هزار تومان شد.
اما همین مبلغ نه چندان زیاد ( سکه تمام بهار آزادی آن روزها حدود 900 هزار تومان بود)، باعث شد تا یاد بگیریم چطور کار را خودمان انجام دهیم و این درس بزرگ را گرفتیم که روی حمایت هیچ کس، به غیر از توانمندی خودمان حساب باز نکنیم. درسی که خیلی جاها به کارمان آمد.
از آن زمان تا به امروز، مجموعه دکوروم با جوانان مستعد و خوش ذوق زیادی همکاری داشته است، ولی از روز اول و همچنان به عنوان یک کسب و کار خانوادگی محسوب میشود.
شاید به جرات بتونیم بگیم فرزند اول خانواده ما، دکورووم است.
امروز هم همچنان با انگیزه و با استفاده از تجربیات سالها فعالیت، به صورت فقط اینترنتی در خدمت عزیزان هستیم.
امروز که به خاطرات فعالیتمان نگاه میکنم، خدا را شکر میکنم که در شادی شما همراهان عزیز شریک بودیم و طی این مدت فقط یک مشتری ناراضی داشتیم. همیشه اگر مشتری از سفارشش ناراضی بوده است، یا سفارش را دوباره به دلخواهش اصلاح کردیم یا به نحوی سفارش را مرجوع کرده ایم تا افتخار ادعای " مشتریان همیشه راضی" را از دست ندهیم.
کالاهای تولیدی دکوروم تا حالا به غیر از شهرها و روستاهای مختلف ایران عزیزمون، به کشورهای عراق، افغانستان، ترکیه، انگلستان، نروژ، استرالیا، نیز ارسال شده اند.
امروز هم با افزایش تنوع سبد محصولات، همچنان تلاش میکنیم تا رضایت همراهان عزیزمان را برآورده کنیم.
پروانه کسب
با احترام - نسترن آریان پور ( مادر خانواده دکورووم )