• 69
  • 54 مرتبه
  • 25 خرداد 1403

حرف هایی که هرگز نباید جلوی بچه زد

حرف هایی که هرگز نباید جلوی بچه زد

هرگز جملات اینچنین را در حضور فرزندتان بیان نکنید.


امروزه در زندگی پرمشغله خانوادگی نمیتوان هر کلمه را در ترازوی عقل نهاد و آن را سبک و سنگین کرد. احساس همیشه نقش مهمتری در میان کلمات بازی میکند. رفتار صحیح با کودکان و زندگی با آنان اعصاب خیلی قوی میخواهد و تربیت فرزندان نیروی فراوان لازم دارد.
به همین دلیل پدر و مادرها گاه ممکن است از کوره در بروند و حرفهایی بزنند و اشاراتی بکنند که اصلا نه دلخواهشان بوده و نه منظور خاصی داشته اند و بسیاری از آنها هم فوراً با یک شوخی یا یک کلمه مهربان و قربان صدقه، سعی در اصلاح آن حرف دارند.

اما جمله هایی هست که با این که به راحتی گفته میشود، روی بچه چنان اثر بدی میگذارد که گاه در تمام عمر اثر آن باقی میماند . بعضی از این جمله ها آن قدر عادی اند که بزرگترها به محتوا و آهنگ آن اصلاً توجه نمیکنند، در حالی که برای بچه ها فقط یک اصطلاح ساده نیست. بلکه تاثیری دارد که برای همیشه باقی می ماند و دردناک میشود مانند اثر یک سیلی و این درد گاهی تا چندین سال به طور محسوس باقی میماند چیزی که یک بچه در پنج سالگی نمی تواند بفهمد، بین پانزده تا بیست و پنج سالگی کاملاً آن را درک میکند.

جمله هایی که هرگز نباید به بچه گفت:

1- تو آدم بشو نیستی

وقتی آدم میفهمد که فرزندش دوباره در امتحان ریاضی رد شده، با این حال همه بعد از ظهر را توی کوچه بازی کرده و لای کتاب را هم باز نکرده و اصلاً به فکر نبوده که خودش را برای امتحان آماده کند، آدم عصبانی میشود و آینده بچه را تیره و تار می بیند و آرزوهای خود را برباد رفته میپندارد. آخر همین بچه ای که در کلاس اول آن قدر زرنگ بود، حالا چرا این طوری شده؟ و یک دفعه میگوید تو آدم بشو نیستی. این حرف را نباید زد. این حرف مثبت که نیست هیچ، خیلی هم منفی است و نه تنها چیزی را درست نمیکند و مسئله ای را حل نمیکند، اثر ویران کننده آن بسیار بسیار زیاد است.

یک شاگرد مدرسه مسلماً از روی میل و خواست خودش تنبلی نمیکند و نمره اش خراب نمیشود. به طور حتم، بد شدن نمره اش دلیلی دارد. شاید کارش زیاد است یا شاید از معلمش واهمه دارد. شاید میترسد درس را شروع کند و دوباره نمره بد بیاورد و شایدهای دیگر. اگر در این موقعیت پدر و مادری که بیش از همه به او نزدیک هستند و بهتر از هرکس او را میشناسند با این جمله تو هیچی نمی شوی درباره او قضاوت کنند تنها تکیه گاه و امید کودک را ویران کرده و گویی به نحوی می خواهند به او حالی کنند که ترس او بجاست و هیچ چیز نمی تواند به او کمک کند هر کاری هم بکند، فایده ندارد.

اگر می خواهید او را دعوا کنید عیبی ندارد، اما دعوا و اوقات تلخی تان در مورد آن درس و کار باشد. مثلاً: «چرا این کار را نکردی؟» یا «چرا امتحانات را خراب کردی؟ باید بیشتر کار کنی. همین !! اما هرگز هرگز شخصیت بچه را تحقیر نکنید و آینده او را تهدید ننمایید.

 

 
2- صبر کن تا بابات بیاد

 گاهی یک بچه شیطان یا یک نوجوان سرکش مادرش را خسته میکند و او را به ستوه میآورد. در این شرایط ممکن است مادر از شدت خستگی بگوید «باید بابات حساب ترا برسد. صبر کن او بیاید»
در هر خانواده ای تقسیم نقش پدر و مادر مهم است اما نباید این نقش به صورت مادر تربیت کننده و پدر مجازات کننده درآید. حتی یک بچه کوچک هم متوجه میشود که چطور مادر مجازات را به عهده پدر می گذارد و خودش را خوب جلوه میدهد و پدر را بد.

این کار اثر خوبی روی بچه نمی گذارد. پدر و مادر هر دو برای بچه مهم هستند. رفتار پدر و توقعات او از بچه متفاوت با مادر است و هر دو باید در زندگی بچه نقشی داشته باشند و البته نقشی مثبت. اما وقتی که ما، پدر را به صورت شخص مجازات کننده در آوریم بچه از پدر دور می شود در حالی که نزدیکی این دو بهم بسیار مهم است.
 صبر کن تا پدرت بیاید، تهدیدی است که هرگز نباید آن را بر زبان آورد، مگر این که لحن شادی داشته باشد!!!

 

3- راستش ما دختر / پسر میخواستیم
هیچ پدر و مادری به فرزندی که قرار است به دنیا بیاید به صورت یک موجود بدون جنسیت فکر نمیکنند. به هر حال آنها او را یا دختر یا پسر تصور میکنند.
اما وقتی که جنسیت بچه برخلاف خواست پدر و مادر باشد، پدر و مادر سرخورده نمی شوند، بلکه برایشان تغییری است که فوراً آن را قبول میکنند.
بنابراین در این جمله که «ما در واقع یک دختر (پسر) می خواستیم، «هیچگونه سرخوردگی ای وجود ندارد. امــا بـچـه ای کـه این حرف را میشنود رابطه اش با پدر و مادرش متزلزل میشود. او معنی حرف را جدی میگیرد و به خودش میگوید «من آن چیزی نیستم که پدر و مادرم می خواستند و آرزو داشتند و هرگز هم نخواهم بود.چون من یک پسرم  یا یک دخترم و نمی توانم خودم را یک دختر (پسر) کنم.»

4_ما اصلا بچه نمی خواستیم

وقتی مادری که اصلاً خیال بچه دار شدن نداشته باردار می شود، ممکن است در ابتدا ناراحت شود. اما بعداً همین مادر در حالی که از داشتن بچه اش خوشحال و خیلی هم خوشبخت است اغلب از روی محبت می گوید «زندگی ما با وجود این بچه چقدر قشنگ تر شده، چه دیوانه بودیم که قبلاً او را نمی خواستیم. بچه ای که این جمله را می شنود ممکن است سالهای سال از آن رنج ببرد و هر قدر که بزرگتر شود، بیشتر این تردید او را آزار دهد که «آیا واقعاً پدر و مادرم از این که من هستم خوشحالند؟ آیا من برایشان مانند. دیگر خواهر و برادرهایم ارزش دارم؟ همین که این تردیدها برانگیخته شد دیگر نمی شود آنها را کاملاً از میان برد.

 
5_اگر بچه نداشتیم میتوانستیم ...

بله یک زن و شوهر میتوانند بگویند اگر بچه نداشتیم میتوانستیم فلان مسافرت را برویم یک اتومبیل گرانقیمت بخریم و غیره و غيره.
این یک واقعیت است که بچه ها خرج دارند، آدم را محدود میکنند و از خود گذشتگی می‌خواهند.
 همه اینها درست . زن و شوهری که بچه ندارند آزاد ترند، خیلی چیزها می توانند بخرند و خیلی جاها میتوانند بروند اما در عوض بچه ندارند. و این سئوال پیش می آید که آیا بچه بهتر است یا اتومبیل نو!


اما از نظر بچه ها، آنها نه مسئول به دنیا آمدنشان هستند نه مسئول خرجی که روی دست پدر و مادر میگذارند. در مساله تربیت کودک،  این درست نیست که در وجود بچه ها برای کاری که اصلاً مسئولیت و دخالتی در آن نداشته اند، احساس گناه ایجاد کنیم. یک بچه هر قدر هم که بخواهد باز نمیتواند خودش را به شکل یک اتومبیل گرانقیمت درآورد.

6_تو درست مثل فلانی میشدی

در هر فامیلی یکی اسمش بد در میرود. مانند عمویی که ناسازگار است یا خاله ای که برای سومین بار طلاق گرفته است یا برادرزاده ای که اهل درس خواندن نیست.
هیچ انسانی کاملاً مانند دیگری نمیتواند باشد. هر کسی دارای یک شخصیت مستقل است. در مورد یک بچه هم نباید پیش بینی کرد که چه طور میشود. اگر او را سرزنش کنیم و بگوییم که درست مثل فلاتی می شوی عکس آنچه را که در نظر داریم بدست می آوریم. ما در واقع می خواهیم به او اخطار کنیم در حالی که طرحی برای او مشخص می کنیم طرح شخصی که بچه را با او می سنجیم تا بالاخره بچه هم خودش را با آن مطابقت دهد. ما با این کار این احتمال را به وجود می آوریم که واقعاً او به آن کس شبیه شود. با چنین روشی، فرزندمان را از تبدیل شدن به یک کودک شاد دور میکنیم.
بچه یک شخصیت مستقل است بجای سرزنش و شبیه کردن او به این یا آن آدم شکست خورده، باید او را از امکانات و استعدادهایی که دارد آگاه کنیم، که بتواند از آنها استفاده کند. او باید بداند که هیچکس به صورت الگو برای او معین نشده بلکه این که چه چیزی در آینده بشود، صد درصد به خودش بستگی دارد.

7_اگر یک دفعه دیگر این کار را بکنی، دیگر ترا دوست نخواهم داشت

ما همه میدانیم که بدترین چیز برای یک بچه مورد بی مهری قرار گرفتن است. اما ما همیشه بچه هایمان را با آن تهدید میکنیم.
همان طور که بچه به غذا احتیاج دارد به محبت هم احتیاج دارد. این که بداند کسی هست که او را دوست دارد و او می تواند همیشه و همیشه به این محبت تکیه و روی آن حساب کند و کسی هست که احساس او را درک می کند و در خوب و بد همراه اوست و او را کمک میکند برای او بسیار بسیار مهم است.
تضمین چنین عشقی یک چیز مقدس است. در این مورد هر کاری یا هر گناهی که از آن سنگین تر نباشد هرگز نباید تضمین عشق ما را به بچه خدشه دار کند و ما هرگز نباید از آن به عنوان حربه ای برای مجازات استفاده کنیم.
البته عشق پدر و مادر به فرزندشان هیچ وقت کم نمی شود، اما مواقعی که او خیلی اذیتشان می‌کند شاید در آن لحظه، چندان بی قرار او نباشند.
با این حال حتی در این طور مواقع هم نباید او را تهدید کرد این تهدید بچه را نامطمئن می‌کند. او این حرف را جدی می‌گیرد و از آن به ترس می افتد.

 


فراموش نکنیم که بچه ها چه بزرگ و چه کوچک، خیلی چیزها را جدی تلقی می‌کنند. حرفی که ما میزنیم ممکن است فقط یک اصطلاح باشد ولی بچه از آن یک برداشت جدی دارد.
بچه هرکاری هم که می کند نباید به او گفت که اگر این کار را بکنی دیگر دوستت نخواهم داشت. شما که جدی نمی‌گویید چون هرچه او بکند بازهم به عنوان فرزندتان دوستش دارید اما او فورا حرف شما را باور می‌کند و دنیای آرام درونش بهم می ریزد.
فرزندتان را بی چون و چرا دوست بدارید و بگذارید او این محبت بی دریغ شما را همیشه احساس کند.

برای داشتن کودکی شاد و فرزندی مستقل، همیشه و همه جا عشقتان را نثار او نمایید.